راز من

از کوچه های اسطوره

تا لمس طلایی دستانت

راهی بس کوتاه است

مبعوث شو پیامبر من

بوسه هایم مرحم

برای تمام زخم های کهنه ی

روی بال هایت

انارم را چیدی

بگذار با تو بمانم

مبادا انارم ترک بردارد

ضحی

ابان 1390

نیلوفر مرداب


نیلوفر مظهر جاودانگی

گل نیلوفر یکی از گل‌های زیبا و سمبلیک جهان هستی است. این گل نمادین و جذاب در زبان سانسکریت، پادما (Padema)، در زبان چینی لی ین هو (Lien-huo)، به زبان ژاپنی رنگه (range) و در انگلیسی لوتوس (lotus) نامیده می‌شود.

 

ارزش باستانی این گل در شرق، به اندازه اهمیت تاریخی گل رز در غرب است.

 

نیلوفر در آب‌های راکد (مرداب) می‌روید. ریشه‌هایش درون لجنزار اما گلبرگ‌هایش به سمت نور در حرکت است.

 

گل نیلوفر که گل مرداب هم نامیده می‌شود، از تیره‌ای نزدیک به آلاله ها‌ست و در مناطق گرم و معتدل می‌روید. عمر این گل کوتاه است و یک گونه از آن - گل نیلوفر صورتی- تنها سه روز عمر می‌کند.

 

نیلوفر صورتی هنگام اولین خروج از آب، سفید رنگ است. با غروب خورشید گلبرگ‌هایش را می‌بندد.

 

روز دوم که با طلوع آفتاب گلبرگ هایش را می‌گشاید، صورتی کمرنگ است.

 

اما در روز سوم که آخرین روز زندگی‌اش است، با طلوع خورشید گلبرگ‌هایش که دیگر به رنگ صورتی تیره هستند، را می‌گشاید. اما خورشید که غروب می‌کند، دیگر گلبرگ هایش را نمی‌بندد بلکه یا به شکل عمودی به داخل مرداب باز می‌گردد و یا گلبرگ هایش پرپر می‌شود و به این شکل زمان مرگش فرا می‌رسد.

 

این گل زیبا هم در آب و هم در خاک زندگی می‌کند. گونه‌ای از نیلوفر که در خاک رشد می‌کند، از طریق کاشتن بذر زیاد می‌شود و بذر آن را باید اوایل فروردین کاشت. نیلوفر در آب و هوایی رشد می‌کند که نیاز به مراقبت خاص ندارد، با این حال این گل به آب و هوای خنک سازگاری بیشتری نشان می‌دهد.

نیلوفر آبی چند گونه دارد که با نام‌های نیلوفر آبی سفید، نیلوفر آبی زرد، نیلوفر آبی معطر، نیلوفر آبی سوئدی و نیلوفر آبی روشن معطر شناخته می‌شوند.

افسوس


یادمان یاشد . . .


روزهای رفته


غنچه های زیبای گل نیلوفر مرداب


بنبست

تو به بنبست نرسیدی

من ته بنبستم

با خودت لج می کنی و

می ری و می ترسم 

دنبال راه فراری

مثل من از اینجا

تو می گی فایده نداره

من می گم تا فردا

من اگه خسته نمی شم

راه و پیدا کردم

توبی تاریکی حرفات

پی تو می گردم

من اگه چیزی نمی گم

تو دلم فریاده

غصه کم کم جون می گیره

تو دلت اباده ؟!

من نمی خوام تو بسازی

خونه ی رویامو

امه باز به پات میریزم

همه ی دنیامو

خب خبر نداری اما

تو خوده رویامی

نمی خواد چیزی بسازی

تو خوده ابادی !

تو اصلا خسته شدی می خوای بیری

هر چی که بود

تو و جون عاشقی نگو که وابسته نبود !

از العان تا اخرش اخر جاده می شینم

یا به رویام میرسم

رها میشم

یا می میرما

ضحی دی 1389

من از دوس داشتن دیگری شرمسار نیستم .دوست داشتن دیگری هیچ ایرادی ندارد انچه ایراد دارد تنفر است

رویا ها را همیشه باید به یاد داشت چرا که از انها می توان اموخت هر چند که در اغاز چگونگی این اموختن اشکار نباشد .





http://pix2pix.org/my_unzip/1271251068fantasy_art_07.jpg

تو از لبانم سرب می نوشی

ومن

اخرین ترانه را

زمزمه ی کنم

تو از لبانم سرب می نوشی

و تمام سال های بی تو سوز زمستان دارند !

ومن به تمام شب های می اندیشم

که غروب می کردم

ارام ارام

ذره ذره

بی صدا

***

ستاره های چشمانت را می بلعم

و مسموم می شو

شعر های سپیدم شب می شوند

و یتیم از بی مخاتبی

داغ دار از تو هایی که او می شوند

این همه سرب صورتی که نوشیدی

نوشت باد . . .

ضحی ابان 1390


اگر از فکرت بیرون بیایم پروانه می شوم


وقتی پاییز

روی تن لخت تابستان غروب می کرد

کاش می دانستم

که پایان

اینچنین از اغازدر من تنیده است

امروز

با مضراب های شکسته

ترانه های تا عبدم را

می نوازم

لبخند روی لبان شما خوش باد

خوشبختیم

صحم تمام دخترانی که بعد از من

افتاب بی رمق پاییزی را خواهند بلعید .

ضحی ابان 1390

ویترین

سادگی هایم را

پشت ویترین مرتب می کنم

و کلاهم را

پس معرکه

باد می برد . . .

در حراج تابستانه ی امسال

ارزان به فروش رفتم

اما

حد اقل دروغ پیراهنم را لکه دار نکرد

حالا اگرکوه به کو برسد

و ادم ها

پشت دیوار های شیشهای

از هم فاصله بگیرند

باز خیالم جمع است

که تو باورم کردی

پشتم همیشه به دروغ هایت گرم است .

ضحی ابان 1390

چه فرقی میکند
می خواهم دلتنگی هایم را
در برابر همۀ چشم ها برهنه کنم
به این امید که شاید بین آنها
چشمهای تو بیقراریم را ببیند....
حروف را کنار هم می چینم
واژه ها را یکی یکی پاک میکنم
دوباره از نو می نویسم
با خودم میگویم چگونه میشود اثری جاودانه خلق کرد ؟
دلم میخواهد چیزی بنویسم که سر ذوق بیاوردت
آنقدر که دلت بخواهد ردپایی از خودت بگذاری
به دنبال کلمات بزرگ نمیروم، ساده میگویم
این حرفها، این خط ها، این خط خطی ها

دلشان برای نوازش نگاهت تنگ است

چه فرقی میکند
می خواهم دلتنگی هایم را
در برابر همۀ چشم ها برهنه کنم
به این امید که شاید بین آنها
چشمهای تو بیقراریم را ببیند....
حروف را کنار هم می چینم
واژه ها را یکی یکی پاک میکنم
دوباره از نو می نویسم
با خودم میگویم چگونه میشود اثری جاودانه خلق کرد ؟
دلم میخواهد چیزی بنویسم که سر ذوق بیاوردت
آنقدر که دلت بخواهد ردپایی از خودت بگذاری
به دنبال کلمات بزرگ نمیروم، ساده میگویم
این حرفها، این خط ها، این خط خطی ها
دلشان برای نوازش نگاهت تنگ است

چه فرقی میکند
می خواهم دلتنگی هایم را
در برابر همۀ چشم ها برهنه کنم
به این امید که شاید بین آنها
چشمهای تو بیقراریم را ببیند....
حروف را کنار هم می چینم
واژه ها را یکی یکی پاک میکنم
دوباره از نو می نویسم
با خودم میگویم چگونه میشود اثری جاودانه خلق کرد ؟
دلم میخواهد چیزی بنویسم که سر ذوق بیاوردت
آنقدر که دلت بخواهد ردپایی از خودت بگذاری
به دنبال کلمات بزرگ نمیروم، ساده میگویم
این حرفها، این خط ها، این خط خطی ها

دلشان برای نوازش نگاهت تنگ است

http://www.ghuse.blogfa.com/


انتظار

جاده سرما را بخش می کند

و وزن عروضی انتظار

از سرفه های خشکم

بیرون می ریزد

در جایی که انتظار چرت می زند

حضورت از سراشیبی

پل رو گذر شره می کند

میان جاده و سرما و دوباره دیدنت

سر در گمم

ساعاتی بعد

تمام احساسی را که غورت داده ام

روی کاغذ های باطله بالا می اورم

از اینکه خودم را ماسک پوشیده ام

منزجر می شوم

دلم که خنک نمی شود . . .

اما تو را اینچنین بیخودی از من

سزاوار بود

ضحی ابان 1390

ل نیلوفر و نماد آن در دنیای باستان شرق نقش بارزی داشته است، از حجاری‌های تخت جمشید تا کنده کاری‌های طاق بستان ارتباط شگفت انگیزی با این گل دیده می‌شود.

نام گل نیلوفر در زبان سانسکریت پادما در زبان چینی لی ین هوا به زبان ژاپنی رنگه و در زبان انگلیسی لوتوس است نیلوفر درشرق باستان همان قدر اهمیت دارد که گل رز در غرب.



درسده هشتم پیش از میلاد تصویر نیلوفر احتمالا از مصر به فینیقیه و از آنجا به سرزمین آشور و ایران انتقال یافت و در این سرزمین‌ها گاهی جانشین درخت مقدس بوده است. الهه‌های فینیقی به عنوان قدرت آفریننده خود گل نیلوفر در دست دارند. این گیاه درمصر باستان و در بسیاری از بخش‌های آسیا مورد پرستش بود.

جنبه تقدس نیلوفر به محیط آبی آن بر می‌گردد. زیرا آب نماد باستانی اقیانوس کهنی بود که کیهان از آن آفریده شده است. نیلوفر که بر روی سطح آب در حرکت بود به مثابه زهدان آن به شمار می‌رفت. از آنجا که گل نیلوفر در سپیده دم باز و در هنگام غروب بسته می‌شود به خورشید شباهت دارد. خورشید خود منبع الهی حیات است و از این رو گل نیلوفر مظهر تجدید حیات شمسی به شمار می‌رفت. پس مظهر همه روشنگری‌ها آفرینش باروری تجدید حیات و بی‌مرگی است.

نیلوفر نماد کمال است. زیرا برگ‌ها گل‌ها و میوه اش دایره ای شکلند. ود ایره خود از این جهت که کامل‌ترین شکل است نماد کمال به شمار می‌آید. نیلوفر یعنی شکفتن معنوی. زیرا ریشه‌هایش در لجن است و با این حال به سمت بالا و آسمان می‌روید از آبهای تیره خارج می‌شود و گل‌هایش زیر نور خورشید و روشنایی آسمان رشد می‌کنند.

نیلوفر کمال زیبایی نیز به شمار می‌رود. ریشه‌های نیلوفر مظهر ماندگاری و ساقه اش نماد بند ناف است که انسان را به اصلش پیوند می‌دهد و گلش پرتو خورشید را تداعی می‌کند. نیلوفر نماد انسان فوق العاده یا تولد الهی است زیرا بدون هیچ ناپاکی از آبهای گل الود خارج می‌شود.

در فرهنگ آشوری فینیقی و در هنر یونانی رومی‌ نیلوفر به معنی تدفین و مجلس ترحیم و نشانگر مرگ و تولد دوباره رستاخیز و زندگی بعدی و نیروهای نوزایی طبیعت است. نیلوفر در اسطوره‌های یونانی و رومی ‌علامت مشخصه افرردیت- ونوس است. در فرهنگ بودایی ظهور بودا به صورت شعله صادره از نیلوفر تصویر می‌شود. گاهی بودا را می‌بینیم که در یک نیلوفر کاملا شکفته به تخت نشسته است. در حقیقت در تعلیمات بودایی نیلوفر تا حد زیادی در قلمرو ماوراالطبیعه وارد می‌شود. در معابد بودایی نقش نیلوفر وجود دارد و نیلوفر جزو هشت علامت فرخندگی در کف پای بودا است.



در فرهنگ چینی نماد پاکی حفاظت ظرافت روحانی صلح باروری و تجسم زنانه است و علامت تابستان نیز می‌باشد. چینی‌ها گل نیلوفر را مظهر گذشته حال و آینده می‌دانند. زیرا گیاهی است که در یک غنچه گل می‌دهد و دانه می‌کند. همین طور نماد نجابت است به این دلیل که از آبهای آلوده بیرون می‌آید اما آلودگی را نمی‌پذیرد.

در اسطورهای مصر چهار پسر هوروس روی یک نیلوفر روبروی ازیریس ایستاده اند. گل نیلوفر به عنوان نشانه ایزیس مظهر باروری و پاکی و بکارت است.رع خورشید خدا و آفریننده مصری به صورت کودکی مصور شده که برروی گل آرمیده است یا سر او از گل نیلوفر بیرون می‌آید. نیلوفر نشانه مصر علیا بود. سر ستون‌های معابد مصری رابه گونه ای می‌آراستند که نیلوفر را بر روی آنها به صورت غنچه و گاه گشوده حجاری می‌کردند. در فرهنگ هندی گل نیلوفر، گلی است از خود به وجود آمده و نامیراست و نماد جهان به شمار می‌رود. گاهی کوه مرو به مفهوم محور جهان در مرکز ان تصویر شده است.



چاکراها به شکل نیلوفر‌هایی تصویر می‌شوند که با نماد چرخ مرتبطند هنگامی ‌که این مرکز چاکراها بیدار شوند نیلوفرها باز می‌شوند و می‌چرخند. لوتوس نام یکی از حرکات یوگا است. در اسطوره‌های هندی با سه خدای اصلی مواجه می‌شویم که عبارتند از برهما (خدای افریننده) ویشنو (خدای نگهدارنده) و شیوا (خدای نابودکننده).



در یک اسطوره متاخر که در ریگ ودا به آن اشاره شده است آمده که چگونه کیهان از نیلوفری زرین که بر روی آبهای کیهانی در حرکت بوده به وجود آمده و از آن برهما متولد شد. هنگامی ‌که مراسم او جای خود را به مراسم ویشنو داد وی رابعدها به صورتی مجسم کردند که بر روی گل نیلوفری که از ناف ویشنو می‌روید نشسته است. یک الهه هندویی به نام پادماپانی وجود دارد که به معنی زنی است که نیلوفر دردست دارد. لاکشمی ‌همسر ویشنو و پارواتی همسر شیوا هم با نیلوفر در ارتباط هستند. در هندوستان که رود برایشان خیلی اهمیت دارد الهه‌های رودگاهی بر روی نیلوفر سوارند.


در فرهنگ ایران باستان هم گل نیلوفر را در تخت جمشید و در نقش برجسته‌های آن مشاهده می‌کنیم. در حجاری‌های طاق بوستان کرمانشاه هم گل نیلوفر مربوط به زمان ساسانیان دیده می‌شود. ظاهرا گلی که در دستان پادشاهان حجاری شده در تخت جمشید دیده می‌شود نماد صلح و شادی بوده است. از انجا که این گل با اب درارتباط است نماد آناهیتا ایزد بانوی آب‌های روان است.


منبع: geranioum.blogfa.com

مرداب

میون یه دشت لخت زیر خورشید كویر
                                   مونده یك مرداب پیر توی دست خاك اسیر
منم اون مرداب پیر از همه دنیا جدام
                                   داغ خورشید به تنم زنجیر زمین به پام

من همونم كه یه روز می خواستم دریا بشم
                                   می خواستم بزرگترین دریای دنیا بشم
آرزو داشتم برم تا به دریا برسم
                                   شبو آتیش بزنم تا به فردا برسم

اولش چشمه بودم زیر آسمون پیر
                                  اما از بخت سیام راهم افتاد به كویر
چشم من به اونجا بود پشت اون كوه بلند
                                  اما دست سرنوشت سر رام یه چاله كند

توی چاله افتادم خاك منو زندونی كرد
                                  آسمونم نبارید اونم سرگرونی كرد
حالا یه مرداب شدم یه اسیر نیمه جون
                                  یه طرف میرم تو خاك یه طرف به آسمون

خورشید از اون بالاها زمینم از این پایین
                                  هی بخارم می كنن زندگیم شده همین
با چشام مردنمو دارم اینجا می بینم
                                  سرنوشتم همینه من اسیر زمینم

هیچی باقی نیست ازم لحظه های آخره
                                  خاك تشنه همینم داره همراش می بره
خشك میشم تموم میشم فردا كه خورشید میاد
                                  شن جامو پر می كنه كه میاره دست باد