این روزها که بهار می اید

این روز ها که سخت میگذرد

قصه مینویسم

قصه ی عریانی خودم

قصه ی قاصدک ها را

قصه ی جیرجیرک های اخر تابستان

این تو بمیری دیگر از ان تو بمیری ها نبود

این بار من مردم و تو زنده ماندی

و من امروز دخترکی هستم

که خیابان های باران شهر را

از حفظ قدم میزنم

از همه ی این خیابان های تلخ بیزارم

و من امروز

ساعت ها خیره می شوم

به سقف سفید

و به رویاهایم روی سقف

ساعت ها می خوابم

طاق باز

بی حرکت

و نگاهم خیره به سقف سفید

مثل عنکبوت

یک عنکبوت ماده که جفتش را می بلعد

و وقتی بچه هایش به دنیا می اید

می میرد

ساعت ها میگذرد

با چشمان باز می خوابم

دیگر نه کابوس می بینم

نه رویا

تو از دنیای

کرکس های بی منقار و کفتار های بی دندان امده بودی

و من

از دنیای خواب های صورتی

و این عمیق ترین پارادوکس دنیا بود

تو به نیت رفتن امده بودی

من به نیت ماندن

و هردو چه خوب

زیر قولمان نزدیم

به زودی فرزندم 

متولد خواهد شد

فرزندی که نطفه اش

با خون فاصله و

جدایی و تو بسته شده

فرزند دردهایم

فرزند عاشقانه های صورتی

و من

مادر باکره گی فصل های زردم

ابستن کودکی دردهایم

ضحی اسفند 90

جشن نوروز در آیین زرتشت

نوروز برابر با اول فروردین ماه (تقویم شمسی)، جشن آغاز سال و یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران نوروز را جشن می‌گیرند. امروزه زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب می‌شود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.

بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان، مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۴ اسفند ۱۳۸۸ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰) ۲۱ ماه مارس را به‌عنوان روز جهانی عید نوروز، با ریشهٔ ایرانی به‌رسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن می‌گیرند توصیف شده‌است.

در این مقاله قصد بررسی اعتقادی و تاریخی زرتشت در مورد نوروز  را داریم و امیدواریم که مورد استفاده خواندگان گرامی قرار گیرد.

 

 

زمان نوروز

جشن نوروز از لحظهٔ اعتدال بهاری آغاز می‌شود. در دانش ستاره‌شناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیم‌کره شمالی زمین به لحظه‌ای گفته می‌شود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان می‌رود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده می‌شود، و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین برابر است. نوروز در تقویم میلادی با ۲۰، ۲۱ یا ۲۲ مارس مطابقت دارد.

در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده می‌شود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می‌شود و روز آغاز سال محسوب نمی‌شود.[1]

 

واژه نوروز در الفبای لاتین

در متن‌های گوناگون لاتین، بخش نخست واژه نوروز با املای No،Now،Nov وNew Naw و بخش دوم آن با املای Ruz، Rooz و Rouz نوشته شده است. در برخی از مواقع این دو بخش پشت سر هم و در برخی با فاصله نوشته می‌شوند . در تلفظ خراسانی و فارسی میانه آنرا به شکل Newrouz نیروز تلفظ می کرده اند که بسیار شبیه به نیوروز است و ترجمه آن می شود روز جدیدیا همان اولین روز سال نو.

اما به باور احسان یارشاطر بنیان‌گذار دانشنامه ایرانیکا، نگارش این واژه در الفبای لاتین با توجه به قواعد آواشناسی، به شکل Nowruz توصیه می‌شود. این شکل از املای واژه نوروز، هم‌اکنون در نوشته‌های یونسکو و بسیاری از متون سیاسی به کار می‌رود.

 

پیشینه تاریخی نوروز

منشأ و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. در برخی از متن‌های کهن ایران ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث به‌عنوان پایه‌گذار نوروز معرفی شده است.[2] پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند.[3]

مدارک نوشتاری در تاريخ ايران، تا قبل از قرن اول بعد از ميلاد ذکری از نوروز نمی کنند. هرچند که بسياری از محققان بر اين عقيده هستند که يکی از دلايل ساختمان مجموعه پارسه (تخت جمشيد)، جشن گرفتن نوروز و بارعام نوروزی شاهنشاهان هخامنشی بوده، اما نبود هيچگونه نشانه ای از وقوع اين مراسم در دوران هخامنشی، برای بعضی از دانشمندان اين سوال را پيش آورده که آيا نوروز در دوران باستانی به عنوان يک مراسم دولتی جشن گرفته می شده يا نه؟
نخستين برخورد ما با نوروز در مدارک تاريخی به سلطنت ولاش اول اشکانی باز می گردد. ولاش اول را عموما" پايه گذار بسياری از مراسم ايرانی از جمله سده می دانند و نوشته شدن قسمتهايی از اوستا را نيز به دوران او نسبت می دهند. متاسفانه کمبود مدارک کامل ما را از تحقيق لازم در مورد جزئيات برگزاری نوروز در دوران اشکانی محروم می کند.
برعکس، از مراسم نوروز در دوران ساسانی(650-224 پ م) اطلاعات جامعی در دست داريم. کتيبه های ساسانی، پند نامه ها و ديگر قطعه های ادبيات ايرانی ميانه، از برگزاری جشن سال نو در دربار ساسانی صحبت می کنند. مراسم بار نوروزی که در آن شاهنشاه برای تمام اعضای دولت و نمايندگان ملت، بارعام ترتيب می داد، از بازمانده های مراسم ساسانی است.
مراسم بارعام شاهانه در دوران بعد از اسلام نيز باقی ماند و تمام شاهان ايران، حتی پادشاهانی که از اصل غير ايرانی ميامدند (مانند سلاطين غز و مغول) نيز دربار خود را برای برگزاری رسوم ايرانی و از جمله نوروز آماده می کردند. در دربار خلفای عباسی که از بسياری جهات خود را ادامه شاهنشاهان ساسانی می دانستند، نوروز از مهمترين جشنهای سال بود و بار نوروزی با تمام جلال و شکوه آن انجام می گرفت.
با وجود داشتن مدارک مورد اطمينان در مورد جشن گرفته شدن نوروز در دوران ساسانی، دليلی در دست نداريم که نوروز را جشنی با گذشته بسيار قديميتر از دوران ساسانی فرض نکنيم. بسياری از جشنهای مهم جهان در ابتدا تنها بوسيله مردم عامی برگزار می شدند و جزو برنامه های سلطنتی حساب نمی گشتند. قديمی بودن و دست نخوردن مراسم نوروز می تواند گواهی از اين باشد که اين جشن مدتها قبل از اينکه پادشاهان ساسانی (و شايد اشکانی) آنرا تبديل به جشنی رسمی کنند، وجود داشته و مانند امروز، بوسيله همه مردم ايران جشن گرفته می شده است.

 

جشن های مرتبط با نوروز

اکثر مردم نوروز و جشنهای جنبی آن «چهارشنبه سوری و سيزده بدر» را جشنهايی با گذشته صد در صد ايرانی می دانند. بعضی از اين مراسم، بخصوص چهارشنبه سوری، بخاطر اهميت آتش در آن، حتی وابسته به دين زرتشت دانسته شده است.

الف :جشن چهارشنبه سوری  و زرتشتیان

چهارشنبه‌سوری نام جشنی است که تغییر یافته مراسم باستانی پنج روز آخر سال به نام پنج روز پنجه و برگرفته از آیین زرتشتی است که ایرانیان از ۱۷۰۰ سال پیش از میلاد تاکنون در پنج روز آخر هر سال، آن را با برافروختن آتش و جشن و شادی در کنار آن برگزار می‌کنند.
در دیدگاه زرتشتیان سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( یا هر چهار سال ۶ روز اضافه )که در این پنج روز آتش روشن می کردند و به این اعتقاد بوده و هستند كه در پنج روز آخر هر سال ارواح درگذشتگان به زمین سفر می‏كنند و با حضور در میان خانواده‌‏های خود برای آنها در طول سال آینده بركت, دوستی و پاكی طلب می‏كنند.[4]
همانگونه که می دانید در بین زرتشتیان هفته وجود نداشته است ،و چهار شنبه از ایام هفته است و این مراسم با نام چهارشنبه سوری بعد از ورود اسلام به ایران بخاطرات تفکرات برخی از مسلمان که در مورد نحس بودن این روز داشته اند ،برخی از زرتشتیان بر حفظ این سنت بخاطر عیب و خورده ایی که مسلمانان در مورد پرستش آتش به آنها می گرفته اند این مراسم را به چهارشنبه که یک روز نحس بوده در تفکرات برخی از مسلمانان بوده است گره زده اند تا بتوانند این آیین را حفظ نمایند .حتی هنوز هم ریشه ای از این تفکرات باقی مانده است و حتی این مراسم را برای از بین بردن نحسی از زندگی افراد بیان می شود همانگونه که در برخی از از اشعار این جشن خطاب به آتش بیان می شود"زردی من از تو قرمزی تو از من"در حالی که هدف از روش کردن آتش در پنچه حضور  ارواح درگذشتگان است که به زمین سفر می‏كنند و با حضور در میان خانواده‌‏های خود برای آنها در طول سال آینده بركت, دوستی و پاكی طلب می‏كنند.[5]

ب.جشن سیزده بدر یک واقعیت تلخ

در کتاب های تاریخی آمده است در سالهای 519 تا 465 پیش از میلاد مسیح، پادشاهی به نام خشایارشا (خشایار شاه) که در ادبیات عهد عتیق به آن «اَخَشوِرُوش» می گویند که پسر داریوش و از خاندان هخامنشیان بوده ، در بیش از نیمی از کره زمین حکومت می کرده است.

در باره خشایارشا (خشایارشاه) همه چیز گفته اند . مثلاً گفته اند پادشاهی سفاک و خونریز و  یا بزرگ منشی دادگر بوده و یا ...  نمی خواهم پیرامون او سخن بگویم که سخن پیرامون او ورق زدن تاریخ پانصد سال پیش از میلاد را می طلبد .درباره این پادشاه از سه طریق اطلاعاتی به دست ما رسیده است.اولین راه کتاب تاریخ هرودوت است که جریان جنگهای یونان وایران را به تفصیل بیان می دارد.دومین منبع یافته های باستان شناسی است و سومین منبع اطلاعات مندرج در عهد عتیق کتاب مقدس یهودیان درباره این شاه ایرانی است.منبعی که کمتر به آن در ایران توجه شده است.در سفر استر این کتاب به تفصیل وقایع سیاسی دوران این پادشاه بیان شده است.

بر طبق اطلاعات مندرج در عهد عتیق خشایارشاه را ملکه ای و شهربانویی بود عفیف و باحیا، به نام "وشتی"  که در زیبایی نیز شهره بلاد بود.

شاه ایران زمین که در پایان جشن 180 روزه از باده نوشی بدمست گردیده بود، در هنگام بدمستی ، شهربانو را می طلبد تا او را به اغیار بنمایاند. ملکه از این دستور گستاخانه شاه سر باز می زند و شاه خشمگین، او را از شهربانویی ساقط می نماید. یهودیان که در سراسر ایران ، نفوذ فراوان داشتند، جسارتشان به جایی رسیده بود که از دادن مالیات و خراج استنکاف می نمودند و این استنکاف باعث شده بود که "هامان" صدراعظم خشایارشاه بر علیه آنان بشورد و آنان را در تنگنا قرار دهد و یا حتی دستور قتل برخی از آنان را صادر نماید، البته یهودیان در برخی کتاب های خود می گویند: "مردخای" که پیشوای دینی یهودیان در عصر خشایارشاه بوده، وقتی حاضر به تعظیم در مقابل هامان نمی گردد، او و اتباعش مورد غضب هامان قرار گرفته و تهدید به مرگ می شوند.

یهودیان به شکرانه این هولوکاست بزرگ و قتل عام فجیع، جشنی را برافراشتند و اسم آن جشن را عید پوریم و یا عید ایرانی کشان نام گذاری کردند.

الکلام ؛ یهودیان که به صورت غیررسمی در دربار شاه نفوذ داشتند چاره می اندیشند و از این فرصت استفاده کرده و دخترکی یهودی به نام "استر"  را به عنوان ملکه و شهربانوی کشور به پادشاه معرفی می کنند .

شاه سست عنصر نیز، وقتی زیبایی و صباحت وجه او را می بیند، شیفته او شده و او را به عنوان ملکه تمام ایرانیان برمی گزیند، بدون آنکه بداند او یهودی است و یا خواهرزاده و یا پسرعموی "مردخای"  رهبر مذهبی یهودیان ایران است .

"اِستِر" ملکه ایران می شود و با نقشه های "مردخای" دایی و یا عموی خود  "هامان" صدراعظم خشایارشاه را از تخت صدر اعظمی به زیر می کشد و ساقط می نماید و به همراه 10 پسرش به مرگ محکوم می کند و این تراژدی غمبار قتل امیرکبیر در زمان ناصرقاجاری را تداعی می کند.

یهودیان؛ حاکم بلامنازع دربار هخامنشی می گردند و البته آنان در برخی کتب خود آورده اند که "هامان" در نزد "مردخای" توبه نموده است که تواریخ دیگر گواهی قتل وی توسط یهودیان را می دهند. یهودیان چون بر بلاد ایران حاکم گشتند از پادشاه، سه روز مهلت خواستند تا مخالفان پارسی و ایرانی یهودیان را بکشند و در این سه روز بیش از هفتاد و پنج هزار ایرانی توسط یهودیان قتل عام گشتند و در برخی نقل ها این تعداد تا پانصد هزار نفر نیز نقل شده است* .

یهودیان از آن تاریخ، به یاد این رویداد که به موجب آن از یک یهودی کشی،  رهایی یافتند، هر سال در ماه عبری آدار جشن می‌گیرند و آن وقایع را «پوریم» می‌نامند.

 ایرانیان؛ پس از سه روز قتل و غارت یهودیان از دست ستم آنان به کوهها و بلندی ها و دشت ها، پناه بردند تا از آنان در امان باشند در تاریخ آورده اند که این روز رهایی، روز سیزده فروردین بوده است و یهودیان نیز به شکرانه این هولوکاست بزرگ و قتل عام فجیع، جشنی را برافراشتند و اسم آن جشن را عید پوریم و یا عید ایرانی کشان نام گذاری کردند.

"اِستِر" نام آخرین دفتر از کتاب تورات است این کتاب در اواخر عصر هخامشنیان نوشته شده و احکام آن شگفت آور و در خدمت تباهی و فساد در تمام دوران جهان می باشد.

قرآن کریم نیز یهودیان را بدترین مردم در قبال مومنان،برشمرده و مسیحیان را نزدیک ترین دوستان مومنان، در جزء 7 سوره مائدة آیه 82 می فرماید: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَكُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَكْبِرُونَ یعنی : بطور مسلّم‏، دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشركان خواهى یافت‏؛ و نزدیكترین دوستان به مؤمنان را كسانى مى‏یابى كه مى‏گویند: ما نصارى هستیم (مسیحیان) این به خاطر آن است كه در میان آنها، افرادى عالم و تارك دنیا هستند؛ و آنها [در برابر حق‏] تكبّر نمى‏ورزند.

و در تاریخ یهود نیز چون ملاحظه شود این عداوت و دشمنی و سرسختی و نژادپرستی آنان حتی نسبت به خویشانشان کاملاً مشهود است. مثلاً آنان حتی در نژاد یهود، فرزندان "یهودا" را بر سایر فرزندان یعقوب  و بنی اسرائیل مقدم می دارند.

یهودیان در جشن پوریم دو بار کتاب "استر" را می خوانند، در برخی شهرها مراسم "هامان سوزی" برپا می دارند ، آنان مجسمه های "هامان" را می سازند و می سوزانند و به پایکوبی مشغول می شوند طبق  نقل ها و نوشته های خودشان، آنان نانهایی به شکل گوش هامان و  یا خود هامان می پزند و سر آنرا می برند و می خورند و اینچنین این روز نحس را بزرگ می دارند .

یهودیان در عید پوریم، خمیری درست می کنند که از خون غیریهودی در فتیر آن می ریزند و این خمیر نزد خاخام ها در ایام این عید باید باشد و یهودیان  از این نان به فرخندگی معجزه بزرگ اِستِر می خورند.  آنان نجاتشان از دست ایرانیان را معجزه استر شهربانوی یهودی ایران می دانند.[6]

 

سفره هفت سین و هفت ایزد زرتشتیان

چیدن سفره هفت سین از دیرباز از مراسم جدا ناشدنی نوروز بوده که ساعتی به تحویل سال مانده ، این سفره گذاشته میشود. هفت، عددی است مقدس که نشان دهنده هفت ایزد زرتشتیان موسوم به امشاسپندان است و به همین دلیل سین های نوروزی به نام هفت سین خوانده می شوند. سفره هفت سین سفره ایست که در آن سبزه، سماق ، سیر ، سنجد ، سیب ، سمنو ، سرکه و سکه، همچنین آینه شمعدان ، شمع ، کتب آسمان ، ماهی قرمز ، تخم مرغ رنگ کرده یا تزئین شده ، کتاب شعر، گل مانند شب بو- لاله – سنبل ، کاسه آب ، نقل و نبات و شیرینی قرار میگیرد. تمامی مواردی که بر سر سفره هفت سین قرار میگیرند دارای معانی خاصی هستند که برای شروع سال نو آنرا طلب میکنیم و البته در هر منطقه معنا و تنوع این موارد متفاوت است

در هفت سین سبزه نشان رویش و سبزی ، سمنو به سبب داشتن گندم نشان برکت ، سنجد نشانی از عشق و دلداگی ، سیب میوه ای به نشان سلامت عشق و زایش، سکه های تازه ضرب شده نمادی از ثروت است، وجود چند دانه سیر نیز به نشانه دفع بیماری و یک ظرف سرکه هم عنوان برکت بر سفره نوروز ایرانیان جای داده می شود. هفت سین و نمادهای آن نشانه های از نو شدن زندگی و طبیعت هستند که در سفره جای می گیرند. تخم مرغ رنگ کرده به نیت برکت و روزی که معمولا به تعداد اعضای خانواده تهیه میشود و در برخی مناطق به معنایی نشان نژاد است و ازدیاد نسل. ماهی نماد برج حوت یا اسفند و نشان برکت و زایش و در برخی مناطق به نشانه زندگی و پایداریست ، و شیرینی به معنای شیرین کام بودن در تمام روزهای سال است. میوه ،آجیل و یک تکه نان یا مقداری برنج هم نشان از پر برکت بودن سفره دارد. گل به نیت باروری و شادابی بر سر سفره هفت سین گذاشته میشود آینه، برای رفع کدورت و یکرنگی، شمع روشن به نیت روشنایی و طول عمر اعضای خانواده که به همین دلیل اعتقاد بر این بوده که شمع هفت سین را نباید خاموش کرد و در صورت لزوم این کار باید با برگ سبز یا نقل و نبات انجام شود. اسفند هم گیاهی مقدس محسوب شده و نمادی از بوی خوش است و سرانجام آب در سفره هفت سین پاکی و پاکیزگی است و همچنین نشان آبادانی و همینطور صافی، پاکی و گشایش در کارها میباشد

 

امشاسپندان و رابطه آن با هفت سین

امشاسپندان یا اَمِشَه سپَنتَه جمع امشاسپند است که امشاسفند، اموسپند و امهوسپند نیز گفته‌اند. امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند. در هیچ جای گات‌ها به واژهٔ امشاسپند بر نمی‌خوریم ولی از همهٔ آنها کراراً به صورت مجردات و صفات اهورامزدا یاد شده‌است. این از خصایص دین زرتشتی است که هر یک از صفات خداوند، یکی از ایزدان نگهبان جنس بشر است.[7]

واژه امساسپندان به معنی جاودانان پاک یا مقدسان بی‌مرگ یا نامیرایان فزونی‌بخش است که از دو جز اَمِشَه به معنی جاودانی و بی‌مرگ و سپنته به معنی پاک و مقدس و فزونی‌بخش تشکیل شده‌است. در زبان اوستایی نام آنها بصورت امِشَه سپِنتَه آمده است.

امشاسپندان شش فروزه اهورامزدا هستند که هر کدام دارای مفهومی است که بخشی از عظمت خداوند یکتا را به آدمی می‌شناسانند و با شناخت و پیروی از این مفاهیم و ایزدان می‌توان اهورا مزدا را درک کرد. همچنین گفته شده‌است به شش ایزد(فرشته)" بهمن- ارديبهشت- شهريور- اسپندارمذ- خرداد- امرداد" + سپنتامينو (خرد مقدس) گفته می‌شود. مطابق باورهای مذهبی زرتشتی، امشاسپندان، خداوند را در زمین برای گسترش صلح و عدالت یاری می‌کنند و هرکدام مسئولیت محافظت از چیزی را بر عهده دارند .امشاسپندان که واسط بین خالق و مخلوق هستند راهبر نیکوکاران به بهشت نیز بشمار می‌آیند. ویژگی امشاسپندان به گونه‌ای است که به مجردات معنوی و اخلاقی دلالت داده‌شده و گاهی مفهومی انتزاعی را در بر می‌گیرند.گاهی در تفسیرهای جدید دینی امشاسپندان را صفات اهورامزدا دانسته‌اند. در عقاید امروزی زرتشتیان امشاسپندان مفهوم اساطیری خود را ندارند و تنها بعنوان صفات و فروزه‌های اهورامزدا نامشان یاد می‌شود.[8]


آشنایی با فرشتگان ششگانه و مراتب شناخت زرتشت [9] 

در راه رسيدن به شناخت کامل نخستين گام بهمن يا انديشه نيک است اشو زرتشت چگونه خدا راشناخت و به مردم شناسانيد؟اشو زرتشت فراگيري و شناخت و دريافت را بر پايه پرسش و پاسخ استوار ساخت . از خود مي پرسيد :چه کسي اين زمين و آسمان و ستارگان را آفريده است؟چه کسي گياهان را پديد آورده است و چه کسي حيوانات را هستي بخشيده؟با خرد ذاتي خود و دانش فراگيري از راه گوش و چشم کنکاش مي نمود جستجو مي کرد و مي پرسيد مي خواند و مي شکافت و در پايان بياري انديشه پاک پاسخ پرسش خود را در مي يافت .اشو زرتشت دريافت که اهورا مزدا آفريننده يکتاست اوست که با دانش خود دانشها را آفريد.زمين و آسمان را آفريد و جهان و جهانيان را هستي بخشيد .و بدين ترتيب نخستين گام را در راه بالندگي انساني که همان انديشه نيک مي باشد بر داشت و به کمک يانش اهورايي نيرويي برتر از انديشه و خرد که انديشه و خرد نيز آنرا تاييد مي کند و بر گرفته از روان و خرد الهي و جهاني است به حقايق دست يافت و اين خرد الهي که از آن مي توان به دل آگاهي نيز تعبير نمود سرچشمه شناخت و معرفت اهوراييست .قرار دادن شير بر سفره هفت سين و خوان مهرگانی به اين امشاسند نسبت داده شده است.

 

دومين گام اشاوهيشتا يا امشاسپند ارديبهشت است که به معنای راستی والاست .قانون دگر ناپذيری است که آفرينش را نظم می دهد اشا نشانه خواست اهورايی است . اشا راه راستی است و پويندگان آن راه به خوشبختی می رسند و به بيان ساده تر اشا بيانگر هنجارها و قانون های حاکم بر جهان هستی است و هر کس بايد با انديشه نيک اين راه درست زيستن را انتخاب کرده و بر طبق راستی رفتار نمايد و از کجروی پرهيز کند چرا که طبق قانون اشا نتيجه اعمال خود را درو می نمايد و اين ميوه کارکرد خودشان است نه مجازات خداوند .بارها شاهد بودم که بسياری از دوستان دين زرتشت را دينی کهنه و متعلق به زمانهای گذشته می دانند اما در پاسخ به اين عده می توان گفت بر طبق قانون اشا انسانها بايد خود را با هنجار ها و نظمهای پيرامون خود هماهنگ سازند دين زرتشت بر خلاف ديگر اديان برای جزئيات تصميم گيری نمی نمايد اصول کلی در گاتها بيان گرديده اما جزئيات به خرد و دانش واگذار شده تا بتوانند خود را همگام با زمان تطبيق دهند و همراه سازند . روشن کردن شمع در سفره هفت سين به خاطر روشنايی آن و يا قرار دادن آتش در آتشدان به خاطر پاکی که آتش می آفريند و پليدی ها را نابود می کند و می سوزاند به همين دليل است.

 

سومين گام شهريور و يا خشتراوييريا به معناي توانايي برگزيدني است .خشترا از ريشه خش به معناي توانايي است .اين فروزه را به شهرياري خدايي تعبير کرده اند.اما استاد وحيدي در همان معني اما به تعبيري ديگر آنرا شهرياري بر ميل بيان نمودند و فرهنگ ايرانی مي گويد که اي انسان تو بايد بر ميلهاي خودت شهرياري و فرمانروايي داشته باشي چرا که ميل انسان حد و مرز ندارد به نوعي ديگر مي توان شهريور را کنترل بر نفس اماره که در روايات اسلامي از آن بسيار گفته شده بيان نمود.بدست آوردن شهريور به هر انسانی توانايی اهورايی را می بخشد که هيچ چيز نمی تواند آن را از بين ببرد در جهان مادی نيز نگهبانی فلزات به اين فروزه نسبت داده شده چرا که فلزات نيز هيچ گاه از بين نمی روند و آتش هر چقدر بر آنها قرار گيرد محکمتر و قدرتمندتر نيز می شوند فلسفه قرار دادن سکه در سفره هفت سين نيز شهريور می باشد.

 

سپنتا آرميتي يا اسفند چهارمين فروزه بزرگ اهورامزداست استاد وحيدي اين فروزه اهورايي را به معني انديشه نيک ترازمند بيان نمودند.ما يک انديشه نيک داريم که آن بهمن است آيا بهمن به تنهايي کافيست که مرا به يک راه درست برد؟ اماهمين انديشه درست بايد به دنبالش يک سپنتا آرميتي باشد تا انديشه نيک مرا در تراز و اندازه نگه دارد يک مثال ساده پاکيزگي است که در حالت معمول کار شايسته اي مي باشد اما اگر همين از حد خود خارج شود به وسواس تبديل مي شود که براي هر انساني درد سر ساز است .سپنتا آرمئيتي عاطفه و مهر و محبت است . ايمان و مهر به اهورامزدا و فرمانبردار اهورامزدا بودن و انديشه نيک را از اهورا مزدا منحرف نکردن و در دنياي مادي نيز نگهباني زمين بر آن قرار گرفته چرا که فروتني و افتادگي پيش از هر چيز از آن خاک است و اين صفات مهر و محبت و فروتني بيشتر در ميان زنان خصوصا مادران يافت مي شود به همين جهت است که جشن اسفندگان را به نام روز زن و مادر در ايران باستان نامگذاري نمودند .کاشت سبزه و قرار دادن آن در سفره هفت سين نيز به همين دليل است.

 

و اما پنجمين و ششمين گام هاوروتات (haurvatat) و يا خرداد که به معنای رسايی و کمال است و امرتات و يا امرداد که به معنای جاودانگی است .اهورامزدا گوهر کمال است او همه خوبی ها را در خود دارد و همه خوبی ها را از خود می دهد کمال نمادی از خود شناسی اهورامزداست .آدميان می توانند با کوشش در راه رسيدن به کمال با به کار بردن خرد (بهمن)و کارکرد به راستی (اشا )و مهر ورزی(سپنتا آرميتی)توان اهورايی بدست آورده (شهريور)ودر راستای کمال (خرداد) راه پی موده خود را شناخته و به خدا برسند (امرداد) امرتات به معنای بی مرگی است اهورامزدا بی آغاز بی پايان و جاودانی است در اوستا امرتات و هاوروتات بيشتر جاها با هم آمده اند و اين نشانه آن است که راه رسيدن به جاودانگی نايل شدن به خودشناسی و رسايی و کمال است و آدمی ميتواند با خرد و راستی و مهرورزی به توانايی سازنده دست يافته و با آن توانايی به رسايی و سرانجام به جاودانگی برسد.در جهان مادی نگهبانی آبهای روان با خرداد است و در سفره هفت سين نيز ما به احترام اين امشاسپند آب می گزاريم.و در فرهنگ ايرانی درخت سرو نيز به امرداد نسبت داده می شود چرا که هيچ وقت از بين نمی رود .

 

آخرين گام رسيدن به اهورامزداست که در فرهنگ و عرفان ايرانی آخرين مرحله و شناخت خداوند است و انسانی که از خدايی به خودآيی رسد در اين مرحله گام نهاده است .که عطار از آن به سيمرغ تعبير می کند و حلاج ندای انا الحق سر می دهد .سخن در اينباره بسيار است . ريشه کلمه جشن که يشن می باشد به معنای ستايش و نيايش خداوند هدف اصلی تمامی جشنهای ايرانی از جمله نوروز می باشد قرار دادن دانه های مختلف از گياهان مختلف بر سفره هفت سين به نوعی سپاسگزاری از برکات خداوندی است و آرزو کردن سالی پر از خير و برکت به همراه خوشی و تندرستی از خداوند يکتا و راز جاودانگی فرهنگ ايرانی به همين دليل است. فرهنگی که هدف آن رسيدن به حقيقت و ناب هستی و شناخت هر چه بيشتر خداوند است.

 

خاتمه بحث

در پایان این تحقیق بیان چند نکته بسیار مهم است که عبارتند از:

  •     در مورد نوروز و نسبت آن به زرتشت سند تاریخی وجود ندارد و انتصاب نوروز به زرتشتیان درست نمی باشد
  •     در مهم ترین کتابهای زرتشتیان هیچ سخنی از نوروز و اهمیت آن بع میان نیامده است در حالی که اسلام بسیار بر آن تاکید و مورد احترام قرار داده است
  •      در مورد فلسفه تمام جشن های نوروزی سخنان های فراوانی است ، اما این که جشن چهارشنبه سوری از پیوند فرهنگی بین ایرانیان واعراب بوجود آمده است یک حقیقت می باشد
  •      نوروز از نظر فرهنگ اسلامی برکات فراوانی به همراه دارد که می توان به آنها این گونه اشاره کرد: توجه به گذر عمر،عبادت پروردگار وشکر نعمت های فراوران او،تفکر در مورد معاد و بازگشت به سوی خدا،احیای فرهنگی صله رحم و...
  •       در مورد انتصاب هفت سین به زرتشتیان هیچ گونه سندی موجود نیست وبیان ها مختلف در کتب مختلف و نسبت دادن آن به فرشتگان شش گانه و اشو عملا ذوقی بوده است.

 

تحقیق: بهروز محمدی



[1] .ویکیپدیا ، ذیل کلمه نوروز

[2] .کیهانی زاده، نوروز و پیدایش آن،صفحه 56

[3] . مقاله نوروز در نشیب و فراز تاریخ

[4] . هاشم رضی. «بخش ششم: جشن سوری-چهارشنبه‌سوری». گاه‌شماری و جشن‌های ایرانی باستان. چاپ سوم 

[5] . آناهیتا مصطفوی، "چهارشنبه سوری"، ایران شناسی

[6] . سیزده بدر،روز رهایی از چنگ یهود،آقا میری

[7] . دانشنامه مزدیسنا، ص ۱۲۳

[8] . امشاسپند در لغتنامه دهخدا

[9] . هفت سین ، ارشيا لشگری

نوروز در ایران باستان

مردم بابل از دوران‌های بسیار قدیم، روز اول سال را، عموماً در اعتدال بهاری (۲۱ مارس) جشن می‌گرفتند. این زمان اول بهار و آغاز فصل نو است، زمانی که طبیعت از خواب زمستانی بیدار می‌شود، در حقیقت آغاز سال نو بود. از لوحه‌ها چنین بر می‌آید که این جشن تقریباً از ۲۳۴۰ سال، پیش از میلاد، شناخته شده بود.
جشن زرتشتی فروردگان

جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه در دوران باستان به عنوان عید اصلی جشن گرفته می‌شد. این جشن فروهر‌ها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می شد. فروهرها همان ارواح مردگانند. نام فروردین که آغاز بهار است، برگرفته از نام فروهر هاست. در فروردین یشت آمده است که در مدت جشن فروردگان فروهرهای مؤمنان از اقامتگاه‌های خود می‌آیند و مدت ده شب در کنار مردم می‌مانند، این جشن مربوط به بازگشت مردگان بود. زمان این جشن به حساب گاه شمارهای امروزی، پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین، بحساب می‌آمد. از زمانی که آغاز سال در اعتدال بهاری تعیین گردید، نوروز ششمین روز این جشن گشت که به فروردگان افزوده شد. بدین ترتیب اندیشهٔ شکوه و پر اهمیت بودن ششمین روز جشن سال نو، در ذهن ایرانیان، از قبل وجود داشته و در زمان ساسانی هم حفظ گردید.
نوروز کوچک

روز نخست فروردین ماه نوروز عامه یا نوروز کوچک یا نوروز صغیر خوانده می‌شد. پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونه‌ای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی می گذرانیده‌اند، از اینرو آنرا نوروز عامه نامیده‌اند.
نوروز بزرگ در ششمین روز فروردین

در گاه‌شماری زرتشتی ایران باستان، روز ششم هر ماه شمسی و ماه سوم هر سال خورشیدی، بنام خرداد می باشد. نوروز بزرگ یا خردادروز نام ششمین روز فروردین ماه در ایران باستان بوده‌است. خردادامشاسپند موکل بر آب است و این روز بدو منسوب می‌باشد. این روز در میان جشن‌ها و اعیاد فراوان ایران باستان به ویژه دوران ساسانیان از اهمیت و ارزش و تقدس خاصی بهره داشته‌است. بسیاری از حوادث مهم به موجب آن در چنین روزی واقع شده از جمله زرتشتیان بدان باور دارند که تولد زرتشت نیز در چنین روزی است بعدها وقتی ایرانیان اسلام و تقویم عرب را پذیرفتند، جشن زرتشتی فروردگان و نوروز بزرگ، در ششمین روز ماه فروردین، از بین رفت.
مراسم ایرانیان باستان در نوروز

آداب و رسوم نوروزی همه سرچشمه‌ای کهن دارند و از نظر گاه دانش مردم‌شناسی بسیار جالب توجه برای مطالعه هستند. ایرانیان عقیده داشتند که سرنوشت انسان و جهان در سالی که در پیش است، در نوروز تعیین می‌شود. گفته می‌شد که در این روز زرتشت با خدا گفتگویی پنهانی داشت و در این روز نیکبختی‌ها برای مردمان زمین، تقسیم می‌گردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید نامند.
خوان نوروزی

ایرانیان عقیده داشتند که در ایام نوروز ارواح درگذشتگان از جایگاه آسمانی خود به زمین و به خانه‌های خویش باز می گردند. بازماندگان برای پذیرایی از آنها سفره‌ای رنگین می‌گستراندند و انواع خوراک‌ها و نوشاک‌ها را در آن می‌نهادند تا ارواح درگذشتگان از پذیرایی و صفا و پاکیزگی بازماندگان، دل خوش شده و آنان را برکت عطا کنند. این رسم توجیه سفرهٔ نوروزی یا هفت سین شد. استاد پورداود هفت سین را همان خوانی که جهت درگذشتگان می‌گستردند، می‌داند
کاشت حبوبات جهت تفال زدن

یکی از آیین‌های که پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده، پروردن سبزه می‌باشد. به موجب روایتی کهن، بیست و پنج روز پیش از عید، ستون‌هایی از خشت خام اطراف حیاط دربار برپا می‌کردند و بر فراز هر ستونی نوعی دانه از حبوبات می‌کاشتند و خوبی و بدی رویش غلات را در سالی که در پیش بود، از چگونگی روییدن آن پیش بینی می‌کردند. معمول بود به رشد این دانه‌ها نگریسته و هر یک از دانه‌هایی که بهتر بار آمده بود، تفال می‌زدند که آن محصول در سال بیشتر خواهد بود. در خانه‌ها نیز در ظروف ویژه سبزه به عمل می‌آوردند. هر کدام از مردمان در ظرفی یا چیزی مانند آن اقلامی از دانه‌ها از قبیل گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت، و ماش می‌کاشتند.
جشن و مراسم آب پاشی

از جمله مراسم بسیار مشهور و سنتی معتبری که در نوروز انجام می‌شد، رسوم آبریزگان یا شست و شو و غسل و آب پاشیدن به یکدیگر بوده است. در جشن آبریزگان و به کار بردن آب، برای تطهیر و برای اطمینان یافتن از باران کافی بوده است. ابوریحان بیرونی می‌گوید مردمان هنگام سپیده‌دم این روز، خود را می‌شستند و در آب کاریزها و آبگیرها، غوطه‌ور می‌شدند. در این روز مردمان به یکدیگر آب می‌پاشیدند، به همان دلیلی که خود را می‌شستند و سبب آن همان اغتسال است برخی گفته‌اند که علت این است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید، ناگهان به ایران سخت ببارید و مردم به این باران تبرک جستند و از این آب به یکدیگر پاشیدند و این کار همین طور در ایران مرسوم بماند.

به نظر می‌رسد جشن آبریزگان اصلی همان تیرگان باشد و در نوروز عبارت بوده‌است از غسل و شست و شو و آماده شدن از لحاظ سنن دینی جهت حلول سال نو.
هدایای نوروزی

در نوروز و مهرگان رسم بود که نمایندگان و بزرگان و فرمانروایان ایالات و اشراف و عامهٔ مردم هر یک به توانایی و استطاعت، هدایایی را به دربار اهدا می‌کردند.

در نوروز مردم بیکدیگر شیرینی هدیه می‌دادند و این رسم در دوران ساسانی همگانی بوده‌است. در نوروز بزرگ، پیش از لب به سخن گشودن، شکر می‌خورند و بر خود روغن می‌مالند تا از انواع بلایا در طول سال، در امان باشند.
جشن سوری پایان سال

یکی از جشن‌های آتش مرسوم جشن سوری پایان سال بود. این جشن در یکی از چند شب آخر سال که مسلماً چهارشنبه نبوده است برگزار می‌شده‌است. در جشن فروردگان مردم پیش از عید نوروز بر روی پشت بام‌ها، آتش برمی‌افروختند، اگر چنین می‌کردند تصور بر این بود که فروهر‌ها (ارواح مردگان) به طور گروهی بازگشته و مانند یک سپاه به بازماندگان کمک خواهند کرد. در نتیجه جنگ‌های خیلی مهم، را سعی می‌کردند که در بهار آغاز کنند چون فروهر‌ها، در بهار به یاری بازماندگان می‌آیند.
کوسه برنشین

مراسم کوسه برنشین یا بهار جشن. ابوریحان بیرونی شرح این رسم را آورده است که در اولین روز بهار مرد کوسه را بر خر می‌نشاندند که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن که خود را مرتب باد می‌زد اشعاری می‌خواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود و از مردم چیزی به سکه و دینار می‌گرفت. آنچه از مردم می‌ستاند، از بامداد تا نیمروز به جهت خزانه و شاه بود و آنچه از نیمروز تا عصر اخذ می‌کرد، تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را می دیدند، مورد آزار و شتم قرار می‌دادند.این رسم در روزگار ساسانی و دورهٔ اسلامی، توسط غلامان سیاه اجرا می‌شده که ملبس به لباس‌های رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجهٔ شکسته و خاصی که داشتند، دف و دایره می‌زدند و ترانه‌های نوروزی می‌خواندند. حاجی فیروز‌های امروزی که مقارن نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب در می‌آورند، از بقایای آن رسم کهن است. با این تفاوت که امروزه چون غلام و سیاهانی نیستند که چنین کنند، دیگران خود را سیاه کرده و به زی آنان آراسته و تقلیدشان می‌کنند.
میر نوروزی

در ایران رسم بود در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و مضحکه فردی عامی و از میان مردم را به عنوان پادشاه یا امیر یا حاکمی موقتی به نام میر نوروزی انتخاب می‌کردند و برای یک یا چند روز زمام امور شهری را به عهده‌اش می‌سپردند پس از انقضای ایام جشن سلطنت او نیز به پایان می‌رسیده است. واضح است که جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در بین نبوده است و احکامی که میرنوروزی صادر می‌کرده پس از نوروز به حال اول بازگردانده می‌شده است. نظیر این جشن در بابل نیز مرسوم بود.


بار عام نوروزی
نگاره مراسم پیشکش هدایا، به پادشاهان هخامنشی، در تخت جمشید. زمان برگزاری این مراسم، احتمالاً در نوروز یا مهرگان بوده‌است.

در زمان هخامنشیان، شاه، نوروز را در تخت جمشید برپا می‌داشت.از رسم‌هایی که شاهان در نوروز برگزار می‌کردند، یکی این بود که شاه جشن نوروز را افتتاح می‌کرد و به مردمان اعلام می‌داشت که وی آنان را بار خواهد داد و به آنان نیکی خواهد کرد. دومین روز، بلند پایه‌ترین کسان را بار می‌داد، یعنی دهقانان و اعضای خاندان‌های بزرگ (اشراف بلند پایهٔ موروثی، ویسپوهران). سومین روز، اسوران و بلند پایه‌ترین موبدان را بار میداد. چهارمین روز، خانوادهٔ خود و نزدیکان خویشان و درباریان را بار می‌داد و پنجمین روز، فرزندان و کارگزاران خود را بار می‌داد. بدین ترتیب به هر کدام رتبه و اکرامی را که شایستهٔ آن بود ارزانی می داشت چون روز ششم فرا می‌رسید، شاه که وظایف خود را نسبت به آنان انجام داده‌بود، نوروز را برای خود و در خلوت جشن می‌گرفت.

در دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان تظلم و دادخواهی و بار عام شاه و رسوم اهدای پیش کش‌ها بسیار اهمیت داشت و با تشریفات فراوان اجرا می‌شد. در نوروز رسمی در دربار جاری بود که اربابان نقش بندگان را برعهده می‌گرفتند و برعکس. خواجه نظام‌الملک طوسی وزیر مشهور سلاطین سلجوقی نکتهٔ دیگری دربارهٔ جشن نوروز در زمان ساسانیان ضبط کرده‌است.

رسم ملکان عجم چنان بوده است که روز نوروز و مهرگان پادشاه اجازهٔ دیدار عامهٔ مردم را می‌داده‌است و هیچ کس را مانعی از دیدار با شاه نبوده‌است. هر کس قصهٔ خویش نوشته و شکایت خود را آماده می‌کرد و شاه نامه‌ها و شکایات مردم را یک به یک، بررسی می‌کرد. اگر از شاه شکایتی می‌شد، موبد موبدان را قاضی قرار داده و شاه از تخت به زیر آمدی و پیش موبد به دو زانو می‌نشست و می گفت «بدون محابا بین من و این مرد داوری کن. هیچ گناهی نیست، نزدیک ایزد تعالی، بزرگتر از گناه پادشاهان چون شاه بیدادگر باشد، لشکر همه بیدادگر شوند و خدای عز و عجل را فراموش کنند و کفران نعمت آرند.» پس موبد به داد مردم، رسیدگی کرده و داد به تمامی بستاند و اگر کسی بر ملک، دعوی باطل کرده بود، عقوبتی بزرگ به او می‌داد و می گفت «این سزای آن کس است که بر شاه و مملکت وی عیب جوید.» در نوروز هر که ضعیف تر بود، نزدیکتر به شاه بود و کسانی که قویتر بودند، باید دورتر از شاه جای می‌گرفتند. از زمان اردشیر تا زمان یزدگرد بزه گر (یکم)، این رسم بر جا بود. یزدگرد روشهای پدران را بگردانید.

خواجه نظام‌الملک طوسی، یزدگرد یکم را به عنوان پادشاهی که این رسم را برانداخته، معرفی کرده‌است ولی در واقع این رسم توسط یزدگرد دوم، لغو شده‌است.
نوروز در موسیقی

توجهی که نوروز در دوران ساسانیان از آن برخوردار بود، در موسیقی نیز منعکس است. در میان نام آهنگ‌های زمان ساسانی که شاعران ایرانی دوران‌های متأخرتر منوچهری و نظامی آنها را ضبط کرده‌اند، نام‌های نوروز و ساز نوروز، نوروز بزرگ، نوروز قباد می‌آید.
روایتی از پیامبر اسلام در مورد نوروز

در کیهان‌شناسی نوشتهٔ زکریا قزوینی، روایتی از پیامبر اسلام، آمده‌است که با استناد به قول عبدالصمد بن علی که از قول پدربزرگش، عبدالله بن عباس آن را نقل کرده‌است، جامی سیمین محتوی شیرینی به پیامبر هدیه شد. پیامبر پرسید «این چیست؟» پاسخ دادند «اینها شیرینی نوروز است». وی گفت «نوروز چیست؟» پاسخ دادند «این عیدی بزرگ برای ایرانیان است.» گفت «این روزی است که در آن خدا سپاه را دوباره زنده کرد.» پرسیدند «کدام سپاه، ای پیامبر خدا؟» پاسخ داد «سپاه کسانی که از اقامتگاه‌های خود از ترس مرگ بیرون آمدند و هزاران بودند و خدا به آنان گفت، بمیرید و بعد آنان را آن روز زنده کرد و روان‌هایشان را به آنان بازگردانید و به آسمان فرمان داد که بارانی بر آنان ببارد، از این روست که مردمان این رسم را دارند که در این روز آب می‌پاشند.» سپس مقداری از آن شیرینی را خورد و محتوای جام را میان اصحاب خود تقسیم کرد. این روایت را ابوریحان بیرونی نیز در آثار الباقیه آورده‌است.

مراسم نوروز در بین زرتشتیان یزد چگونه برگزار می شود؟

پدربزرگ ما همیشه در زمان این نوروز برای بزرگداشت درگذشتگان به دخمه می رفت و چیزهایی مثل میوه را همراه خود می برد و به زمین می زد تا بوی آنها متصاعد شود. این نوروز برای مردگان بود...

شاید زرتشتیان در طول تاریخ بیشترین کوشش را برای نگهداری جشن نوروز که بخشهایی از آن به آیین های دینی آنان تعلق دارد داشته اند. با این وجود امروزه آیین های نوروزی در روستاهای مختلف زرتشتی نشین متفاوت است.

روشن کردن آتش در سپیده دم نوروز، یکی از قدیم ترین آیین های نوروزی ایران باستان، امروزه در قاسم آباد یزد برگزار می شود. در تاریکی سپیده دم صبح نوروز، خانه های قدیمی محله قاسم آباد یزد یکی بعد از دیگری روشن می شوند.

هر خانواده و در پیشاپیش آنان زنان، سبزه، ظرفی پر از آب، یک سینی میوه که "ودرین" نامیده میشود، گلدانی از مورد و شمشاد، مجمر آتش و یک چراغ روغنی به بالای بام می برند و در کنار هیزم های از قبل آماده شده می گذارند. حدود ساعت پنج صبح سپیدی کلاه مردان زرتشتی در جرقه های آتش نمایان می شود.

همزمان با بر افروختن آتش آهنگهای نوروزی که از بلند گو پخش می شود، سکوت قاسم آباد را می شکند.

کیخسرو ماوندادی یکی از ساکنین محله قاسم آباد دلیل آتش افروزی بر بام ها را توضیح می دهد. او بیاد می آورد که در گذشته اجرای این مراسم با موسیقی زنده همراه بوده است:

"آتشی که در سپیده دم اورمزد برابر با اول فروردین بر روی بام افروخته می شود یک سنت کهن ایرانی است که در روستا های زرتشتی نشین باقی مانده است. ما بر این باور هستیم که ده روز مانده به عید نوروز که پنجه کوچک آغاز می شود، با آنش افروزی روان درگذشتگان را به خانه هایمان پذیرا می شویم. در پایان سال هم با آتش یعنی با نور و گرما آنها را بدرقه می کنیم و آب پشت سرشان می ریزیم."

"در آن زمانها پیرمردها که روانشان شاد باشد، خدا بیامرز شدند در پشت بام خانه ها به صورت پراکنده با ساز و دف و آواز این مراسم را برگزار می کردند. بیاد می آورم در آن زمان ما خیلی دوست داشتیم که نیمه شب از خواب بیدار شویم و صدای گرم آنها را با صدای دف، ساز و سرنا بصورت زنده بشنویم. اما امروزه چون آنها دیگر زنده نیستند ما این موسیقی را به حالت نوار در آوردیم و این همان صدای سازی است که در صدا و سیما هم پخش می شود. هدف زنده نگه داشتن این سنت است."

زرتشتیان معتقدند که روان یا به گفته آنان فروهر نیاکانِ درگذشته از ده روز پیش از نوروز به دیدار خانه و کاشانه پیشین خود می آیند و در صبح سال نو به محل اولیه خود بازمی گردند.

آنها باور دارند عطر میوه هایی که پاره می شوند، و بوی خوش اسپند و کندر که از آتش متصاعد می شود، همراه با زمزمه اوستا، روان نیاکان را که در حال ترک خانه خود هستند شاد می کند.

وقتی سپیده صبح می دمد، صدای بلندگو خاموش می شود و شعله های آتش فرو می نشیند، بخش آْئینی دینی مراسم نوروز زرنشتیان در قاسم آباد یزد پایان می یابد و هر خانواده باقیمانده آتش خود را به آتشکده محله که به آن درب مهر می گویند، می برد.

در کوچه های قاسم آباد بر سر در هر خانه زرتشتی نشین شاخه ای سبز از درخت سرو یا شمشاد آویخته اند. علاوه بر آن در جلوی در خانه ها سنجد و آویشن می ریزند. آدابی که کیخسرو ماوندادی با مهمان نوازی و دید و بازدید روزهای نوروز مرتبط می داند و می گوید:

"بعد از اینکه سال نو تحویل شد و روز اورمزد و فروردین ماه آغاز شد رسم بر این هست که در بالای سر درگاه هر خانه ای که در آن زندگی وجود دارد یک سبزه یعنی مورد، سرو یا شمشاد را نصب می کنند. در پاشنه در خانه آویشن و سنجد می ریزند که نشانه عشق و دوستی هست و بدون اینکه کسی با شما سخنی بگوید با زبان بی زبانی به شما خوش آمد گفته می شود."

آتش افروزی بر بام خانه های قاسم آباد با تقویم دینی زرتشتیان ارتباط دارد. با این وجود، این آیین امروز در همه روستاهای زرتشتی نشین اجرا نمی شود. زمان بازگشت روان نیاکان به خانه خود در طول تاریخ پر فراز و نشیب زرتشتیان تغییر کرده است. در برخی مناطق آتش افروزی بر بام خانه ها نه در ایام نوروز بلکه در اواسط تابستان انجام می شود.

دکتر کتایون مزداپور، پژوهشگر و استاد دانشگاه علت این تفاوت زمانی را در گاهشماری های گوناگون می داند:

"روز نوروز که مطابق با تقویم قدیمی در حال حاضر در اوایل تابستان است را نوروز مردگان می گفتند. نوروز قدیمی که الان هم در اوایل تابستان جشن گرفته می شود در هند نیز وجود دارد. بیاد دارم که پدربزرگ ما همیشه در زمان این نوروز برای بزرگداشت درگذشتگان به دخمه می رفت و چیزهایی مثل میوه را همراه خود می برد و به زمین می زد تا بوی آنها متصاعد شود. این نوروز برای مردگان بود اما نوروز اول فروردین نوروز فصلی و برای زنده ها بود. در واقع دو جنبه دینی و جنبه ملی را از هم جدا کرده بودند و الان تقریبا دوباره با هم یکی شده است. در بعضی مناطق اعتقاد به اهمیت دینی دارند و فقط اهمیت آئینی صرف نیست. مثلأ در تفت در تابستان در نوروز آتش روشن می کنند و همانطور مراسم قدیم را نگه داشته اند. در حقیقت در جامعه زرتشتی یک تلفیق بین آئین ملی و آیین دینی هست که اینها را به هم انطباق می دهد."

محله باغ خندان تفت از جمله مناطق زرتشتی نشینی است که بافت قدیمی خود را همچنان حفظ کرده است. مراسم پیشواز فروهرها و مراسم جشن نوروز در این روستا با قاسم آباد تفاوت دارد.

اگرچه آتش افروزی بر بام خانه ها ی این محل در روز نوروز اجرا نمی شود، اما برگزاری مراسم پنجه کوچک و پنجه بزرگ که از ده روز قبل از نوروز آغاز می شود، معمول است.

روزهای پنجه بر اساس اندرزهای دینی از یک سو زمان بازگشت فروهر درگذشتگان برای دیدار از بستگان خویش است از سوی دیگر بر پایه منابع اساطیری و باورهای مردمی، آفرینش انسان در روز اورمزد یعنی اولین روز سال نو به پایان می رسد.

در این روزها در بسیاری از خانه های زرتشتی مراسم گهنبار، یک نوع مراسم آیینی که شبیه خیرات است انجام می شود. در گهنبار موبدان آجیل خشک یا لرک و هفت میوه را با خواندن اوستا تقدیس و سپس بین مردم تقسیم می کنند.

در روزهای پنجه و نوروز، زرتشتیان تفت در جلوی خانه های خود گل سفید می پاشند که به معنی باز بودن در خانه به روی مهمان است. این سنت در کشورهای آسیای میانه به این صورت باقی مانده که در روزهای پیش از نوروز کنده درختان را سفید می کنند.

در مراسم "میله گل سرخ" در مزار شریف، هفت میوه خشک در آب ریخته می شود و در روز نوروز بر سفره نوروزی قرار داده می شود.

بوی خوش و تمیزکردن خانه از دیگر سنت هایی است که برای استقبال از اجداد و نیاکان در ایام پنجه به آن توجه شده است. آنطور که رستم کاووسیان می گوید، خانه و کاشانه کثیف باعث آزردگی روان فروهر درگذشتگان می شود:

"ما زرتشتیان به اورمزد و فروردین ماه که جشن تازه شدن طبیعت است بسیار اهمیت می دهیم و آن را بسیار نیکو می شماریم. در پیشاپیش آن خانه تکانی هائی انجام می دهیم و معتقدیم تمام زندگی ما باید پاک باشد. در شب عید حتما خانه تکانی باید انجام شود و اگر کینه و عداوتی داریم باید حل کنیم."

▪ ماهدخت فروهر:

"ما اسفند و کندر دود می کنیم، تا بوی خوش بیاید و وقتی فرشته و ملائکه می یایند و اجدادمان به خانه سرمی زنند، تمیز و پاک باشد و ما را دعا کنند و نه اینکه از کثافت ما را نفرین کنند."

در آخرین روز پنجه بزرگ مراسم دینی پیش از نوروز به پایان می رسد. فرارسیدن بهار و آغاز سال نو برای زرتشتیان همانند همه ایرانیان، جشن رستاخیز طبیعت و لحظه فرا رسیدن شادی است. پس از تحویل سال، زن خانه آینه و گلاب پاش را بر می دارد و به اعضای خانواده تبریک و شادباش می گوید.

عید دیدنی ساکنین باغ خندان در اولین روز از سال نو به شکلی خاص انجام می شود. در آغاز آنها دسته جمعی به درب مهر محل زندگی خود می روند و در کنار آتش، به نیایش و اوستا خوانی می پردازند. پس از آن دیداردسته جمعی از خانه ها آغاز می شود.

اولین دیدار نوروزی از خانواده ای شروع می شود که در سال قبل درگذشته ای داشته است. این مراسم که نو عید نامیده می شود، در سکوت برگزار می گردد. بر روی سفره نوروزی که مهمانان گرداگرد آن می نشینند، عکس درگذشته معمولا در کنار سبزه نوروزی قرار دارد. پرویز ورجاوند پژوهشگر فرهنگ زرتشتیان می گوید مراسم نو عید حضور نمادین شخص درگذشته در مراسم نوروزی است:

"بازدید از خانه کسی که در گذشته ای دارد برای سوگواری نیست. همانطور که در تصوف ایرانی مسند شیخ یا پیر را حتی اگر خودش حضور ندارد انداخته می شود و همیشه احساس حضور آن پیر در جمع وجود دارد، در مراسم نوروزی هم وقتی یک نفر از خانواده ای درگذشت، به دیدن او می رویم یعنی او روحأ حضور دارد و چون درگذشته و بازگشته، مهمان عزیز ما است. ابتدا به خانه او و برای دیدنی او می رویم؛ نه بخاطر سوگواری و تسلی بازماندگان، بلکه حضور او را همان ادامه زندگی قبلی او می دانیم."

پس از برگزاری مراسم نوعید، زرتشتیان با شادی و پایکوبی و نواختن ساز ضربی دایره مانند مخصوص خود که آنرا عربانه می نامند، به دید و بازدید خویشان و آشنایان می روند. میزبان که پیشاپیش میز نوروزی را با شیرینی های مخصوص و شربت و چای برای پذیرایی آماده کرده است، در ابتدا برای مهمانان خود آینه و گلاب می گیرد. سپس پذیرایی با خوردن نقل آغاز می شود و همزمان ساز و آواز و پایکوبی ادامه می یابد.

یکی از شیرینی های مخصوصی که زرتشتیان حتما بر خوان نوروزی خود می گذارند کماج است. کماج شیرینی کیک مانندی است که به شیوه سنتی تهیه می شود. ماهدخت فروهر آن را از مهمترین شیرینی های لازم برای این روزها می داند:

"کماج نوروزی از آرد گندم، قدری گلاب،هل و دارچین، تخم مرغ و شکردرست می شود. اینها را با هم قاطی می کنیم، بعد روغن را در کماجدان داغ می کنیم و خمیر را درآن می ریزیم و مغز پسته و بادام و گردو و کنجد روی آن می ریزیم. این کماج شیرین و کماج نوروزی، یک رسم قدیمی ست. نان هم می پزیم، اما در هر خانه ای اگر نان هم نپزند، پخت کماج برایشان واجب است. دم سال تحویل کماج باید باشد."

خوان نوروزی زرتشتیان در طول تاریخ تغییر کرده است. گذاشتن اوستا و تصویر زرتشت بر سفره نوروزی اهالی باغ خندان، از تفاوت های عمده آن با سفره هفت سین دیگر اقوام ایرانی است. پرویزورجاوند این سفره را در ارتباط با خوان مقدسی می داند که در ایران قدیم "میزد" نامیده می شده و کلمه میز به فارسی امروز از آن گرفته شده است. برای او تقدس نوروز در عدد هفت و لحظه تغییر سال است.

"هفت سین در واقع در مرحله اول مِیزدی هست که در زمان خاص گسترده می شود، و فامیل دور آن جمع می شوند تا برکت لحظه مقدس و گردش سال را دریافت کنند. هفت علامت از هفت امشاسپند بر سفره گذاشته می شود که این علامت ها در طول زمان تغییر کرده است. زمانی هفت چین یعنی هفت میوه ای که می چیدند بوده است و یا هفت شین یعنی شیر، شکر، شایه سبزه ای که سبز می کنند را فارسی به آن شایه می گویند و شمشاد و البته شرابی را که بر سر خوان نوروزی هست. این شراب ها را اکثرا در جام رودین می خورند که اسم درگذشته ای در آن حک شده است و وقتی می خورند یادی از آن شخص می کنند."

دید و بازدید های نوروزی زرتشتیان درروزهای نوروز به روستاها و شهر های دورتر ادامه می یابد. اما روز ششم فروردین یکی از مهمترین روزهای مذهبی آنان و روز تولد زرتشت و یا بقولی نوروز بزرگ است. زرتشتیان این روز را با گرد همائی های گسترده وبرنامه های سخنرانی و هنری درهر منطقه جشن می گیرند.

در این روز بسیاری از زرتشتیانی که سالها از زادگاه خود دور بوده اند به شهر و دیار خود بازگشته و در این جشن شرکت می کنند. جوانان با اجرای شعر و سرود و نمایشنامه های مذهبی سنتی در تهیه و تدارک این جشن نقش مهمی ایفا می کنند.

به نظرمی رسد که جشن سیزدهمین روز فروردین و یا سیزده بدر ارتباطی با باورهای آیینی زرتشتیان ندارد. امروز زرتشتیان تفت نیز مانند دیگر ایرانیان این روز را در طبیعت به سر می برند. ماهدخت فروهر می گوید که زرتشتیان گاهی نیز در این روز آشی به نام آش پس پائی نوروز می پزند.

کامران فروهر معتقد است که سیزده نوروز بین زرتشتیان تفت نه تنها نحس نیست بلکه آنرا روزی عزیز و مبارک می دانند:

"روز سیزده بدر را روز، ‹تیشته ریزد› یا روز تیر می گویند. این روز فرشته باران است و برای ما خیلی عزیز است. این روز را کار نمی کنیم و به باغ و صحرا می رویم...ما سیزده را نحس نمی دانیم، آن را عزیز می دانیم."

اما دکتر کتا یون مزدا پورمی گوید که اعتقاد به نحسیت و ناخجسته بودن سیزده نوروز در بین زرتشتیان نیز وجود داشته و ریشه تاریخی دارد. او اضافه می کند:

"سابقه سیزده بدر را تا بابل می توانیم دنبال کنیم که دوازده روز را جشن می گرفتند به نشان دوازده ماه سال و روز سیزدهم در حقیقت پایان جشن بوده که روز آشفتگی و به هم ریختن همه چیز هست و جشن تمام می شود. عدد سیزده نحس است و کلا همان است که در جامعه اکثریت ایران هم وجود دارد."

اگر چه زرتشتیان درحفظ وتداوم برگزاری مراسم نوروز نقش مهمی داشته اند اما در اوستا، به نوروز و آئین های نوروزی اشاره ای نشده است. از این رو می توان گفت که نوروز قدمتی بیش از دین زرتشت دارد چنانکه دکتر کتایون مزداپور می گوید:

"به نظرم قدیمی ترین جائی که اسم از نوروز آمده کتاب نیرگستان است که البته هم پهلوی است و مقداری هم اوستا دارد اما در خود اوستا اسم نوروز نیامده ولی فروهر ها که با نوروز ارتباط دارند، یک یشت فروردین یشت فروهر هاست."

جشن نوروز قاعدتأ باید دارای دو ریشه متفاوت باشد. یکی آنچه در این سرزمین از هزاره های دوم و سوم قبل از میلاد، جشن بهاری منطقه بوده است. یعنی جشنی به نام "عید اکی تو" که در هزاره دوم قبل از میلاد در بین النهرین جشن گرفته می شده است و آثاری از برگزاری این جشن به شکل مکتوب به جا مانده است. ولی به نظر می رسد در سرزمین ایران احتمالأ در ‹سیلک کاشان› نیز این مراسم وجود داشته است و منطقأ این طور به نظر می رسد که این مراسم در این منطقه نیز وجود داشته است. بعدأ اجداد هند و اروپائی ما، آداب نیاکان و در حقیقت بزرگداشت ارواح نیاکان را با خود به این منطقه آوردند."

جشن نوروز زرتشتیان چون نوروز دیگر مناطق ایران در طول تاریخ همواره دست خوش تغییر و تحول بوده است. امروزه در تفت مراسم چهارشنبه سوری که به نظر نمی رسد جزو آداب محلی باشد، برگزار می شود. از سوی دیگر مردم می گویند که بعضی از سنن آنان چون نوروز خوانی از بین رفته است. سنتی که در بعضی مناطق مثلا در کوههای البرز و در اطراف گرگان هنوز یافت می شود.

نوروزخوانی تنها سنتی نیست که در بین زرتشتیان و دیگر ایرانی ها مشترک است. بسیاری از آداب نوروزی که در بین زرتشتیان این یا آن روستا وجود دارد به شکلی تغییر یافته در حوزه جغرافیایی نوروز که از شرق عراق تا غرب هند و از خلیج فارس تا قزاقستان و گرجستان گسترده است، یافت می شود. کورش نیکنام پژوهشگر آداب و رسوم زرتشتیان باور به بازگشت فروهر نیاکان در روزهای نوروز را با رفتن به گورستان در این ایام مقایسه می کند. سنتی که در تاجیکستان و آذربایجان تا امروز از آداب جدانشدنی نوروزی هستند:

"به مناسبت های مختلف جامعه اسلامی ا یرانی به مزار درگذشتگان می روند و در آنجا شمع روشن می کنند. روشنائی ایجاد کردن یعنی درخواست از روان فروهر درگذشتگان که به زندگی آنها سری بزند. ما آمدن نوروز را با آتش روشن کردن به استقبال فروهر درگذشتگان می رویم و بعد روز اول نوروز، باز با آتش روشن کردن به بدرقه آنها می نشنیم. همین آتش روشن کردن را مسلمان ایرانی امروزه برا ی مزار درگذشتگان شان انجام می دهند."

من فکر می کنم نوروز به دلیل برجسته بودنش به عنوان یک جشن ایرانی باوری است که ایرانیان نسبت به دنیا مینوی، یعنی جهان پس از مرگ داشتند. چون این جشن، جشن آفرینش انسان هم هست، آمدن فروهر و روان درگذشتگان به سوی زمین هم هست. و ایرانیان خانه تکانی می کنند و یک زندگی نوئی را به خود می گیرند به دلیل این که در باور سنتی شان این ها از روان فروهر درگذشتگان پاسداری می کنند و میزبان مهمان های ارزشمندی هستد. به همین دلیل است که این جشن تا به امروز مانده و هر قوم و ملتی که به ایران آمده این جشن را پذیرفته و در واقع پاس می دارد."

اما ارتباط مستقیم نوروز با طبیعت، تغییرات جوی و ستاره شناسی در این زمان، رهایی از شب های سرد و بلند زمستان برابری شب و روز و شروع فصل کشاورزی دلایل دیگری هستند که دوام نوروز در طول تاریخ را ممکن ساخته اند.

بدین ترتیب جشن نوروز با وجود تغییرات اعتقادی و اجتماعی در منطقه، همچنان در خاطره فرهنگی اقوام ایرانی باقی مانده است. برای زرتشتیان ایران نوروز یکی از مهمترین آیین های دینی و ملی است. امروز شاید در تمام کشورهایی که در آنها نوروز برگزار می شود هیچ عنصر فرهنگی دیگری تا به این اندازه قادر به معرفی هویت کهن ایرانی آنان نباشد.

جشن نوروز:

نوروز واژهای است مركب از دو جزء كه روی هم به معنای روز نوین است و بر نخستین روز از نخستین ماه سال خورشیدی آنگاه از آفتاب به برج حمل انتقال مییابد گذارده میشود. واصل پهلوی این واژه نوك روچ یا نوك روز بوده است.

بیرونی در تعریف نوروز نقل میكند "نخستین روز است از فروردین ماه و از این جهت روز نو نام كردند، زیرا كه پیشانی سال نو است و آنچه از پس اوست از این پنج روز همه جشنهاست..."

مورخین و محققان درباره جایگاه نوروز با هم اختلاف دارند. به نظر میرسد آریائیها از مهاجرت به فلات ایران و هم مرز شدن با تمدن میان رودان سال را به دو قسمت تقسیم میكردند كه هر یك با انقلابی شروع میشد و دو جشن نوروز و مهرگان سرآغاز این دو انقلاب بودند. یعنی هنگام انقلاب تابستانی جشن نوروز گرفته میشد و زمان انقلاب زمستانی جشن مهرگان پاس داشته میشد.

هنگام جشن نوروزدر انقلاب صیفی را گفتههای بیرونی و خیام و مسعودی تأیید میكند.

برخی معتقدند كه جشن نوروز و مهرگان جشنی بوده است كه در ایران قبل از ورود آریائیها وجود داشته است و اقوام قبل از آریائیها كه در فلات ایران ساكن بودهاند به آن عمل میكردهاند و جشن نوروز و مهرگان را بعداً سومریها از اقوام غیرآریایی اقتباس كردهاند و دو عید ازدواج مقدس و اكتیو را پدید آوردند و بعد در بینالنهرین این دو عید به صورت واحدی در آغاز سال درآمد، درحالی كه در ایران به صورت دو عید جداگانه برقرار ماند.

نوروز عامه و نوروز خاصه

در مورد اینكه جشن نوروز از اول فروردین تا چند روز طول میكشید میان مورخین و اختلاف نظر است.

برخی مورخین و محققین سازمان جشن نوروز را به سیروز می رسانند.

این گروه معتقدند كه پنج روز اول را نوروز عامه و بقیه را نوروز خاصه نامیدهاند.

به نظر میرسد كه اگر در دربار پادشاهان یك ماه جشن گرفته میشد مستلزم آن نبود ك همه مردم یك ماه تمام را جشن بگیرند، بلكه در پنج روز اول همگی جشن برپا میكردند و مابقی كه نوروز خاصه یا بزرگ بود را در دربار برگزار میكردند.

برخی دیگر نیز معتقدند كه زمان جشن نوروز شش روز است و پنج روز اول را نوروز عامه و ششم فروردین را نوروز خاصه میگفتند.

نوروز در اساطیر

آخرین گاهنبار سالگرد آفرینش انسان است، كه پنج روز آخر سال یعنی پنج روز كبیسه را در بر میگیرد. بهترین و زیباترین مورد، مورد آفرینش است و سالگرد این پنج روز پایانی سال كه دوازده ماه سی روزه را در پشت دارد، مدخلی بر نوروز است.

به نظر میآید شش جشن گاهنبارها كه بر پایی آنها در این زرتشتی تكلیف دینی الزام آور بوده است همراه با هفتمین جشن از نوروز نام داشتن و خبر سال تازه را به همراه داشت زرتشت به دین خود اختصاص داده بود زیرا نوروز مجموعهای جشنهای هفتگانه را كه به آموزههای بنیادی او درباره هفت امشاسپند بزرگ و آفرینش هفتگانه پیوند داشت را شامل میشود.

جشن نوروز در دربار عباسیان

مطابق اسناد و روایات تاریخی و منابع تحقیقی عید نوروز از جمله ایجادی است كه در میان مردم ایران حتی در دوره اشغال نیز رواج داشت و ایرانیان مطابق عادت به حاكمان و سران حكومت هدیه میدادند در دوره اسلامی نیز به این رسم خود عم كردند و اولین بار در حكومت اسلامی رسم گرفتن هدیه به وسیله كارگزاران خلیف عثمان در عراق، ولیدبن عقبه و سعیدبن العاص مرسوم شد.

همچنین نقل شده است كه سعیدبن العاس كارگزار عثمان هدیههای نوروز را با زور و فشار مطالبه میكرد كه مردم به عثمان شكایت كردن و او نیز سعید را از آن كار بازداشت.

در زمان خلافت حضرت علی(ع) نیز دهقانان ایرانی برای حضرت در این روز هدایایی آوردند كه در بحث جشنها و اعیاد ایرانی در روایات اسلامی آوده شده است.

در روایات نقل شده است كه اولین كسی كه در دربار عباسی رسماً عید نوروز را جشن گرفت منصور خلیفه عباسی بود.

چهارشنبه سوری یا جشن سوری

در مورد زمان جشن چهارشنبه سوری و علت نامگذاری این جشن میان محققین اختلاف نظر وجود دارد كه میتوان این اختلاف نظرها را به دو دسته تقسیمبندی كرد. الف) برخی معتقدند كه زمان برگزاری این جشن بیست و ششم اسفند ماه یعنی آغاز جشن فروردگان كه در آخرین پنج روز اسفند ماه و پنجه مسترقه است كه جمعاً ده روز میشود و همان طور كه قبلاً گفته شده مطابق سنت ایرانیها از دیر زمان برای استقبال فروهرها و راهنمایی آنها آتش روشن میكردند و مراسم خاصی را میگرفتند.

ب) برخی دیگر معتقدند كه این جشن در آخرین شب سال یعنی آخرین روز از ؟؟؟؟؟ كه جشن آفرینش انسان است انجام میگیرد، یعنی در سیصد و شصت و پنجمین روز از سال و شب آخرین روز كه فردا صبح آن نوروز است بر پشت بامها آتش میافروختند و آمدن سال نو را به دهات اطراف و مردم دور و نزدیك خبر میدادند.

عوامل اجتماعی نوروز

علاوه بر اینكه بیش از نیمی از قلمرو حكومت عباسیان را ایرانیان در برداشتند و نفوذ جمعیتی آنها باعث اشاعه جشنها و ایجاد و دیگر آداب و رسوم در دربار فرآیند تمدنسازی قرار گرفته بودند و ابزارهای لازم را در اختیار نداشتند مجبور بودند از افكار و تجربیات ایرانیان سود ببرند در نتیجه در این موضوع باعث اشاعه فرهنگ و تمدن ساسانی در تمدن عباسی شد كه اولین مظاهر این فرهنگ و تمدن جشنها و اعیاد بودند.

از طرف دیگر عباسیان بعد از آنكه توانستند بر دشمنان خود فابق آیند و به مرحله آرامش رسیدند خواستند از دستاوردهای قدرت خود سود ببرند و تجملگرایی روی آوردند و در این زمینه جشنها و اعیاد ایرانی به خوبی آنها را راضی میكرد و این موضوع دلیل دیگری برای گسترش جشنها و اعیاد ایرانی در دربار عباسی بود.

عوامل دینی

برخی از سنتهای قوم مغلوب در قوم غالب باقی میماند ك یكی از راههای ماندگاری این سنتها همان دادن ظاهر دینی به آن و پیدا كردن یك توجیه دینی برای انجام و اجرای این سنتها است. جشنها و اعیاد ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نبودند و ایرانیانی هم كه در دربار عباسی بودند به دلیل اعتقادی كه به برگزاری این جشنها واعیاد داشتند سعی كردند برای مشروعیت بخشیدن به آنها در دربار عباسی و در میان مسلمانان برای آنها توجیهی دینی پیداكنند و چنین بنمایانند كه اسلام بسیاری از مراسم نوروز و مهرگان را تأیید كرده است و با دادن صورت اسلامی به آنها آن جشنها را جزء وجوهات مشترك دین زرتشت و اسلام به شمار میآوردند.

به همین دلیل احادیث و روایاتی را از طول پیامبران یا خلفا و یا بزرگان و پیشوایان دین در تأیید این جشنها نقل كردند.

به این صورت اعیاد ایرانی را اعیاد اسلامی قلمداد كردند و یار حزء سنتهایی دانستند كه اسلام آنها را تأیید كرده است و جزء احكام امضایی محسوب میشوند.

از طرف دیگر خلفای عباسی كه از جشنها و اعیاد ایرانی برداشتهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی میكردند، برای اینكه عناصر داخلی خود یعنی اعراب را توجیه كنند و حتی آنها را نیز در برگزاری جشنها و ایجاد ایرانی همراه كنند به جشنها و اعیاد ایرانی یك صورتی عربی و یا اسلامی دادند.

در‌مورد بنياد جشن نوروز مطالب بيشماري بيان شده كه در اين‌جا نمونه‌هايي از آنها را ذكر مي‌نماييم.
1. در روايات زرتشتي و بيشتر نويسندگان ايراني و عرب و شاعران از‌جمله فردوسي، بنياد آن را به جمشيد پادشاه پيشدادي نسبت مي‌دهند و مي‌گويند: جمشيد شاه تختي بساخت كه ديوان آن‌را بدوش گرفته به هوا بردند و به يك روزه از كوه دماوند به بابل فرود آوردند، مردم با مشاهده اين عمل در شگفت شدند و آن روز خاص را نوروز خواندند.
فردوسي مي‌گويد:

چـو خــورشيــد تـابـان ميــان هــوا
نشستــه برو شــــاه فـــرمـــــانـــروا
جهـــان انجمن شــد بر آن تخت او
شــگفتي فــرو مــانــده از بخت او
بــه جمشيــد بر گــوهـر افشـانـدنـد
مرآن روز راروز نوروز خــوانــدنــد
ســر ســال نـو هـرمـز فــــروديـــن
بر آســـوده از رنـــج روي زميـــن
بـــزرگان به شـــادي بيـــاراستنـــد
مـي و جـام و رامشگـران خواستنـد
چنيــن جــشن فــرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان يادگار(1)


2. حكيم عمر خيام در نوروزنامه راجع به جشن نوروز مي‌گويد:
از آن بوده است كه آفتاب در هر 365 شبانه‌روز و ربعي به اول دقيقه حمل بازآيد و چون جمشيد از آن آگاهي يافت آن را نوروز نام نهاده پس از آن پادشاهان و ديگر مردمان به او اقتدا كردند و آن روز را جشن گرفتند و به جهانيان خبر دادند تا همگان آن را بدانند وآن تاريخ را نگاهدارند و بر پادشاهان واجب است كه آيين و جشن و رسم ملوك را به‌جاي آرند. از بهر مباركي و خرمي‌كردن در اول سال هر‌كسي در نوروز جشن كند تا نوروز ديگر عمر در شادي گذراندند.

3. اين فصل «فروردگان» است كه جشن‌آوري اجداد و نياكان بود و چنان مي‌پنداشتند كه در پنج شب متوالي، ارواح طيبه مردگان، براي ديدار وضع زندگي و احوال باز ماندگان به زمين فرود آمده و در خانه و آشيانه خويش مشغول تماشا و سركشي مي‌شوند، اگر خانه تميز و پاك بود، ارواح مسرور بر مي‌گردند، اما در غير اين صورت، آنان غمگين و ناراحت بر‌مي‌گردند.
4. روايتي ديگر مي‌گويد كه نيشكر را جمشيد(2)، در اين روز پيدا كرد و مردم از كشف و خاصيت آن متحير شدند. سپس جمشيد دستور داد تا از شهد آن شكر ساختند و به مردم هديه دادند. آن روز را «نوروز» ناميدند.
5. مي‌گويند: اهريمن، بلاي خشكسالي و قحطي را بر كره زمين فرو نشانيد، اما جمشيد به جنگ با اهريمن پرداخت وعاقبت اورا شكست داد. آن‌گاه خشكسالي و قحطي را از ريشه خشكانيد و به زمين باز گشت. با بازگشت وي، درختان و هرنهال و چوب خشكي سبز شد. بسا مردم اين روز را «نوروز» خواندند و هر كس به يمن و مباركي، در تشتي جو كاشت و اين رسم سبزي نشانيدن درايام نوروز از آن زمان تا به امروز باقي مانده است.
6. بيروني در آثار الباقيه‌(3) مي‌نويسد: «از آداب جشن نوروز اين بود كه در صحن هر‌خانه به هفت ستون، هفت رقم از غلات مي‌كاشتند و هر‌يك از آنها كه بهتر مي‌روييد، دليل ترقي و خوبي آن نوع غله مي‌دانستند».
در المحاسن و الاضداد نوشته شده: «بيست و پنج روز قبل از نوروز در صحن كاخ سلطنتي، دوازده ستون از خشت خام برپا مي‌شد كه بر هر‌يك از آنها يكي از حبوبات را مي‌كاشتند و آنها را نمي‌چيدند مگر با نغمه‌سرايي و خواندن آواز. در ششمين روز نوروز اين حبوب را مي‌كندند و در مجلس پراكنده مي‌نمودند وتا شانزدهم فروردين كه مهر روز نام دارد آن را جمع نمي‌كردند(4).


تقسيم روزهاي ماه فروردين:

در عهد باستان مراسم جشن نوروز به مدت 21‌روز برگزار مي‌گرديد كه در هر روز برنامه‌يي خاص انجام مي‌گرفت.
1. از اول تا روز سوم براي ديد و بازديد خويشاوندان و بزرگان.
2. از روز سوم الي روز ششم فروردين، ديد و بازديد همگاني و برگزاري جشن رپيثون.
3. از روز ششم الي روز نهم، براي اجراي جشن خوردادگان.
4. از روز نهم الي سيزدهم، بار عام شاهي براي پذيرفتن عموم طبقات هر يك به‌نوبه خود بود.
5. ازروز سيزدهم الي روز نوزدهم، براي تفريحگاههاي خارج از شهر.
6. ازروز نوزدهم الي بيست و يكم، براي اجراي مراسم جشن فروردگان
7. روز بيست و يكم پايان جشن و مخصوص تفريح و گردش در خارج از شهر است(5).
در يك تقسيم‌بندي ديگر، فروردين به شش قسمت تقسيم مي‌گرديد:
1. پنج روز اول به پادشاه و اشراف مربوط بود و آنها جشن ويژه داشتند.
2. پنج روز دوم براي بخشش اموال ودريافت هداياي نوروزي از طرف پادشاه.
3. پنج روز سوم متعلق به خدمتگزاران بود.
4. چهارمين پنج روز به خواص تعلق داشت.
5. پنج روز پنجم به لشكريان.
6. ششمين قسمت پنج روزه به رعايا اختصاص داشت(6).
اين تقسيم‌بندي به قول جاحظ در المحاسن الاضد زمان جمشيد و به قول بيروني در آثارالباقيه بعد از جمشيد و بنا به نظر ذبيح‌الله صفا در زمان ساسانيان معمول بوده است.
نقسيم‌بندي ديگر هم وجود داشته است كه به نوروز خاصه و نوروز عامه تقسيم مي‌شده. پنج روز اول را نوروز عامه و بقيه روزهاي نوروز را نوروز خاصه مي‌گفتند.