رویای صورتی
و مثل کودکی ها
تا ده می شمارم
ده تایی که یه دنیا بود
برای دوست داشتن هایم
چشم هایم را می بندم
و تا ده می شمارم
توی این تاریکی
که بوی شیر داغ و یلدا می دهد
ارام به اتاقم بیا
برای خواب معصومانه ی عشقم
لالایی بخوان
و ارام ارام توی خواب هایم ته نشین شو
برایت غرلی می خوانم
و اناری دانه دانه م کنم
تا انگشتری یاقوت بسازم
برازنده ی دستانت
اه که دستانت . . .
برای بلند ترین شب سال
خورشید را به اتاقم میاورم
تا گرممان کند
و رویاهای صورتی ام یخ نزنند
و من برایت قصه بگویم
قصه ی دختر خورشید
قصه ی انار های ترک خورده
قصه ی غروب پاییز
روی تن لخت تابستان
برایت قصه بگویم
و هی شب بلندتر شود
انقدر بلند که دستش به ستاره ها برسد
و ستاری من را یواشکی
به پرهایت بچسباند
ماه را هم صدا میزنیم
تا اتاقم اسمان شود
اسمانی که فقط برای من و توست
روی ننوی ماه تاب می خوریم
خورشید می رقصد
و من برایت قصه میگویم
وخدا
خدا من و تو و اسمان را
در عاقوشش می گیرد
و توی گوشمان ارام زمزمه می کند
برایم لالایی بخوان
و ارام توی خواب های صورتی ام ته نشین شو
